تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 20 می 2021 - 6:59
کد خبر : 41261

داستان بازی Resident Evil Village

داستان بازی Resident Evil Village

بازی Resident Evil Village بالاخره منتشر شد و به‌سرعت به یکی از محبوب‌ترین عناوین جدید در بازار بازی‌های ویدیویی تبدیل شد. گیم پلی بازی سبک و سیاقی اکشن تر و سریع‌تر داشته و داستان بازی این بار شما را..

بازی Resident Evil Village بالاخره منتشر شد و به‌سرعت به یکی از محبوب‌ترین عناوین جدید در بازار بازی‌های ویدیویی تبدیل شد. گیم پلی بازی سبک و سیاقی اکشن تر و سریع‌تر داشته و داستان بازی این بار شما را به روستایی مرموز در اروپای شمالی می‌برد که در آن ماجراهای خطیر زیادی انتظارتان را خواهد کشید. در این مقاله داستان این بازی محبوب را بررسی می‌کنیم. درصورتی‌که بازی را تجربه نکرده‌اید از خواندن این مطلب صرف‌نظر کنید زیرا اسپویلرهای فراوانی از بخش داستانی بازی در آن وجود دارد. همچنین می‌توانید نقد و بررسی بازی Resident Evil Village را در سایت پارسی گیم مطالعه کنید.

داستان بازی Resident Evil Village

داستان، چند سال پس از وقایع شماره قبلی بازی شروع می‌شود.Ethan Winters که ماجراهای فراموش‌نشدنی و خطرناکی را پشت شر گذاشته اکنون در کنار خانواده‌اش به آرامشی نسبی رسیده است. او و همسرش تحت هویت‌های جدیدی به منطقه‌ای در اروپا نقل‌مکان کرده‌اند و صاحب دختر کوچکی که به اسم Rose نیز شده‌اند. Ethan ظاهراً سعی کرده تمام وقایع گذشته را پشت سر بگذارد. دلیل نقل‌مکان آن‌ها به اروپا هم همین بوده تا فرزندشان هیچ‌وقت درگیر ماجراهای هولناکی که خودشان تجربه کرده‌اند نشود. از طرفی برای احتیاط، Ethan تمرین‌های نظامی زیادی دیده تا اگر لازم شد برای دفاع از خانواده‌اش آماده‌تر باشد.

اما این آرامش و صلح عمر کمی دارد. گروهی ضربتی به اسم Hound Wolf Squad با رهبری Chris Redfield در یک‌شب به منزل آن‌ها حمله‌ور شده و در همان ابتدا، همسرش Mia را به رگبار گلوله بسته و می‌کشند. Ethan که در شوک بزرگی قرارگرفته است فقط می‌خواهد علت را بداند اما نه‌تنها پاسخی از سمت Chris نمی‌گیرد بلکه خودش در کنار کودک نوزادش به‌زور توسط گروه ضربتی اسیرشده و قرار است به مکانی نامعلوم منتقل شوند. Ethan که در این پروسه توسط افراد گروه بی‌هوش شده بود، پس‌ازاینکه به دلیلی نامعلوم ماشین حامل او دچار سانحه می‌شود، وسط جنگل به هوش می‌آید. او تنها بازمانده این سانحه است و تمام افراد دیگری که در ماشین همراهش بودند به قتل رسیده‌اند. بدون هیچ ایده‌ای در تاریکی شب، Ethan به روستای مرموزی می‌رسد؛ اما به‌زودی می‌فهمد که اتفاق هولناکی در این روستا افتاده است. آثار خون در سرتاسر محل وجود دارد و محل به‌طور آزاردهنده‌ای ساکت است. دیری نمی‌گذرد که Ethan توسط موجوداتی شبیه به گرگینه موردحمله وحشیانه‌ای قرار می‌گیرد.

Resident Evil Village

گرگینه، خون، انتقام

Ethan به دنبال دخترش، مسیر را میان موجی از گرگینه های جهش‌یافته که اهالی روستا آن‌ها را با نام Lycan می‌شناسند باز می‌کند. ریشه به وجود آمدن این هیولاها مشخص نیست. با پیشروی Ethan او به نزدیکی قلعه بزرگی می‌رسد اما پیش از آنکه ادامه دهد توسط مردی با قدرت‌های مغناطیسی اسیرشده و به مکانی نامعلوم منتقل می‌شود. او در اینجا با اربابان این منطقه شوم برای اولین بار ملاقات می‌کند.

در این جلسه 5 شخصیت برای او قابل‌رؤیت هستند. Heisenberg که همان مردی است که پیش‌تر او را ملاقات کرد و قدرتی فرا بشری در کنترل مواد مغناطیسی داشته و کنترل کاملی بر اشیا آهنی دارد. زنی با نام Donna Beneviento که توسط عروسکی با نام Angie با دیگران صحبت می‌کند و با استفاده از گیاهی کوهستانی، توهم‌ها و کابوس‌های مهلکی در ذهن قربانیانش پدید می‌آورد. بانوی قدبلندی با نام Lady Dimitrescu که برای حفظ قدرت‌هایش باید خون بنوشد. Moreau ترکیبی بین انسان و ماهی بوده و با ظاهری فربه و زشت قربانیانش را مخفیانه به کام مرگ می‌کشاند و در رأس آن‌ها Mother Miranda که ظاهراً رهبر این گروه است و ظاهری عجیب و مرموز دارد.

Resident Evil Village Duke
شخصیت Duke در بازی Resident Evil Village

Ethan که برای آن‌ها نوعی بازیچه است توسط Heisenberg رهاشده تا در سناریو تعقیب و گریزی توسط گرگینه ها کشته شود؛ اما Ethan موفق به فرار شده و خودش را در نزدیکی ورودی قلعه بزرگ می‌یابد. قبل از ورود شخصیتی فربه با نام Duke را ملاقات می‌کند که در کمال حیرت Ethan را می‌شناسد و چون یک تاجر است برای او درازای پول تجهیزات فراهم می‌کند. Ethan با ورود به قلعه با Lady Dimitrescu و سه دختر خون‌آشامش درگیر می‌شود و پس از ماجراهای خطرناک فراوانی موفق می‌شود هر سه دختر او را بکشد. بانوی قدبلند در خشم از دست دادن دخترانش او را تا بلندترین برج قلعه دنبال می‌کند تا درنهایت در نبردی سهمگین، توسط Ethan به قتل برسد. داخل قلعه Ethan از مراسمی مطلع می‌شود که توسط Mother Miranda تدارک دیده‌شده و برای دوباره زنده کردن دخترش اجرا می‌شود. او برای این کار به Rose احتیاج داشته و به دنبال این امر، او را به 4 تکه تقسیم کرده و در شیشه‌های کوچکی قرار داده است تا مراسم را اجرایی کند.

Ethan که خشمی بی‌سابقه پس از فهمیدن این موضوع وجودش را فراگرفته دوباره Duke را ملاقات می‌کند.Duke به او اطلاع می‌دهد که Ethan می‌تواند دوباره دخترش را زنده کند فقط باید هر چهار شیشه‌ای که اعضای Rose در آن قرار دارد را به دست آورد. هرکدام از اربابان منطقه یکی از شیشه‌ها را در اختیاردارند و Ethan با شکست دادن Lady Dimitrescu یکی از شیشه‌ها پیداکرده است.Ethan که انگیزه‌ای فزاینده در کنار خشمش دارد به دنبال قتل سایر اربابان حرکت می‌کند. او Moreau را در منطقه نزدیک به سد درنبردی سهمگین از بین می‌برد و عروسک ساز داستان، Beneviento را در خانه شوم و ترسناکش که مملو از توهم‌های هولناک است با دستان خالی شکست می‌دهد. حال فقط Heisenberg باقی‌مانده است.

Mutamycete Virus

ویروسی به اسم Mutamycete

با رسیدن به کارخانه Heisenberg او متوجه می‌شود که اینجا یک ارتش هیبرید از انسان‌های جهش‌یافته و ماشینی در حال شکل‌گیری است. Heisenberg تصمیم می‌گیرد تا راز پیدایش این هیولاها را برای Ethan شرح دهد. تمامی موجودات هولناک این محل نتیجه آزمایش‌های هولناک Mother Miranda برای ساختن بهترین بدن برای دختر مرحومش بوده است. او برای این کار از ویروس Mutamycete استفاده کرده است که از آن با نام mold هم یاد می‌شود. همان ویروسی که گریبان خانواده Baker را در آمریکا گرفته بود و به آن‌ها قابلیت‌های فرا بشری مختلف داده بود. حتی خود Heisenberg نیز نتیجه آلوده شدن به این ویروس است و حالا برای گرفتن انتقام از Mother Miranda دارد ارتش هیبریدی خودش را می‌سازد و به Ethan پیشنهاد می‌دهد تا در این کار به او ملحق شود، اما Ethan فقط دخترش را می‌خواهد و این پیشنهاد را رد می‌کند.

پس از شکست دادن Heisenberg و ارتش ماشینی‌اش توسط Ethan او بار دیگر Chris Redfield را ملاقات می‌کند. این بار Chris با پاسخ آمده است و به Ethan خبر می‌دهد که همسرش زنده است و چیزی که آن‌ها در خانه‌اش به گلوله بستند در اصل Mother Miranda بوده که خودش را به‌جای همسر Ethan جا زده بود. ظاهراً خود Mother Miranda به تعاملی عالی با Mold رسیده و این قابلیت را دارد تا در شکل و شمایل افراد مختلف ظاهر شود. علت سانحه اول داستان نیز همین بوده و Mother Miranda با فریب دادن تیم Chris خودش را به مردن زده بود تا در فرصتی مناسب بتواند به همراه Rose فرار کند. اما سؤالی که برای Ethan مطرح است این بوده که چرا Mother Miranda به Rose علاقه‌مند‌است؟

در ماجراهای Ethan و Mia در آمریکا با خانواده Baker هر دوی آن‌ها به Mold آلوده شدند اما برخلاف سایر افراد، تعامل خوبی با آن پیدا کردند. همچنین در این نقطه از داستان مشخص می‌شود که Ethan در ماجراهای آمریکا کشته‌شده است و آلوده شدنش به ویروس باعث شده تا بتواند دوباره زنده شود. تمام قابلیت‌های احیا و ترمیم زخم‌های Ethan هم به همین علت است. حال فرزند این دو نفر که هر دو آلوده به Mold هستند بهترین گزینه برای زنده کردن دوباره دختر Mother Miranda محسوب می‌شود و او نیز به خوبی این موضوع را می‌داند برای همین خودش را در ظاهر Mia جا زد تا در فرصتی مناسب نقشه‌اش را بتواند عملی کند.

در قسمت‌های زیرزمینی روستا، مدارک زیادی از منشأ ویروس Mutamycete وجود دارد. این مدارک تلاش‌های Mother Miranda برای ساخت جنینی مناسب برای دخترش را نشان می‌دهد؛ اما این ویروس با هر بدنی سازگاری ندارد و بسیاری را تبدیل به موجوداتی هولناک و عجیب می‌کند. علت وجود موجوداتی سیاه‌رنگ در خانه Baker ها و همچنین انسان‌های گرگینه در این روستا هم شیوع همین ویروس توسط Mother Miranda بود. در طول وقایع داستان، شیوع Mutamycete در سراسر روستا بیشتر شده و مانند گیاهی زشت در تمام نقاط آن ریشه دوانده است و اگر فکری برای آن نشود، می‌تواند به‌مرور نه‌تنها تمام منطقه، بلکه کل دنیا را در بر بگیرد.

اینجا است که داستان را از دید Chris Redfield دنبال می‌کنید که کمک برخی از دوستانش، برای از بین بردن باقی‌مانده Lycan ها و جلوگیری از گسترش Mutamycete وارد عمل شده است. او برای جلوگیری از گسترش ویروس تصمیم دارد تا بمبی را در مرکز گسترش آن در منطقه زیرزمینی روستا که نزدیک آزمایشگاه Mother Miranda است کار بگذارد. Chris به دنبال این هدف، Mia را هم که مدت‌زمانی طولانی در اسارت Mother Miranda بوده پیدا می‌کند.

شرکت Umbrella

آغازی برای شرکت Umbrella

در طی این ماجراها Chris ارتباط یکی از بنیان‌گذاران شرکت Umbrella با این روستا را پیدا می‌کند. Spencer Oswell E. که یکی از اصلی‌ترین بنیان‌گذاران شرکت Umbrella بوده سال‌ها قبل Mother Miranda را در همین روستا ملاقات کرده و با یکدیگر ویژگی‌های ویروس Mutamycete را بررسی کرده‌اند. مهم‌ترین آزمایش‌های آن‌ها تأثیر این ویروس بر بدن انسان و قابلیت‌های مختلفی که به آن‌ها اضافه می‌کند بوده است اما به دلیل اهداف متفاوتی که داشتند، این زوج مسیری متفاوت و جدا از هم را طی می‌کنند.Spencer در نامه‌ای اهدافش برای کنترل تمام دنیا با استفاده از یک ویروس را شرح می‌دهد. ظاهراً Mutamycete قدرت انتقال لازم برای هدف Spencer را نداشته و برای همین به دنبال مورد بهتری Mother Miranda را ترک کرده است. این موضوع نشان می‌دهد که تمام ماجراهای زیر سر شرکت Umbrella و ساخت ویروس مهلک T-Virus در سری Resident Evil از همین روستای مرموز و با الهام از آزمایش‌های Mother Miranda آغازشده است. حتی Spencer لوگوی این شرکت را نیز با الهام از اشکال موجود در روستا طراحی کرده است.

فداکاری پدرانه

Ethan پس از شکست Heisenberg درنبردی نهایی مقابل Mother Miranda قرار می‌گیرد. Mother Miranda با بی‌رحمی تمام همان ابتدا قلب Ethan را از جا درمی‌آورد اما به دلیل قدرتی که Mutamycete به او داده است،Ethan موفق می‌شود با رمق کمی که برایش مانده در مبارزه‌ای نفس‌گیر Mother Miranda را شکست دهد. در انتهای این ماجرا، بدن Rose بازسازی می‌شود و Ethan موفق می‌شود بار دیگر او را در آغوش خود بگیرد؛ اما Mutamycete همچنان در حال گسترش است. Chris توانست بمب را در مرکز انتشار کارگذاری کند و کنترل از راه دور انفجار را به Ethan می‌سپارد. Ethan باوجود قدرت‌های فرا بشری‌اش در حال مرگ است و از Chris می‌خواهد که با تمام وجود از دخترش که دوباره زنده شده محافظت کند.

Mia، Rose و Chris در کنار سایر اعضای Hound Wolf Squad توسط هلیکوپتر از منطقه دور می‌شوند و Ethan با فداکاری خودش، بمب را منفجر کرده و از گسترش بیشتر Mutamycete جلوگیری می‌کند. در آخرین صحنه‌ای که از داستان نشان داده می‌شود، Rose را می‌بینیم که بزرگ‌شده و به سمت مزار پدر مرحومش می‌رود. پس از ادای احترام به روح پدرش، Rose با مأموری ملاقات می‌کند که به شوخی او را Eveline خطاب کرده و منجر به عصبانی شدنش می‌شود. ظاهراً قابلیت‌های فرا بشری Rose بیشتر از چیزی بوده که همه انتظار داشته‌اند و اکنون او برای Chris و تیمش کار می‌کند؛ اما به دلیل مرموز بودن این قابلیت‌ها، افراد گروه دائم او را زیر نظر دارند تا از کنترل خارج نشود؛ اما خودرویی که حامل Rose است در جاده توسط فردی مرموز متوقف می‌شود که هویتش نامشخص است.

داستان بازی Resident Evil Village

جمع‌بندی و سؤال‌های بی‌پاسخ

داستان Village اینجا تمام می‌شود اما سؤال‌های زیادی برای بازیکنان و طرفداران این بازی ایجاد می‌کند. سؤال‌هایی که پاسخ به آن‌ها شاید چندان ساده نباشد. اینکه چرا Mother Miranda وقت خود را با جا زدن به‌جای Mia تلف کرد و یک‌باره خودش برای تصاحب Rose به خانواده Winters حمله نکرد؛ و یا شخص مرموزی که ماشین حامل Rose را در انتها متوقف می‌کند کیست و چه نقشی دارد؟ آیا Ethan واقعاً مرده است یا باز توانسته به زندگی برگردد؟ آیا ویروس Mutamycete و T-Virus مرتبط هستند؟ یا Rose چه قابلیت‌های منحصربه‌فردی می‌تواند داشته باشد و جایگاهش در دنیای سری بازی‌های Resident Evil کجاست؟

اگر به این سؤال‌ها پاسخی دارید و یا حس می‌کنید در این مطلب بخشی از داستان گفته نشد یا به نکته‌ای مخفی اشاره نشد، نظرات خود را در بخش کامنت ها با ما در میان بگذارید تا دید بهتری از داستان گسترده و عمیق این بازی محبوب داشته باشیم و به تبادل‌نظر بنشینیم.

مطالب پیشنهادی:

  1. آموزش بازی Resident Evil Village : نکاتی که باید قبل از شروع بدانید!
  2. آموزش بازی Resident Evil Village : چطور از حمله مهیب اول بازی جان سالم به درببریم؟
  3. راهنمای تروفی ها و اچیومنت های بازی Resident Evil Village

نوشته داستان بازی Resident Evil Village اولین بار در پارسی گیم پدیدار شد.

منبع خبر

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.